موضوع: "با طلبه های مدرسه"

نکته :

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 24ام اردیبهشت, 1392

گریه های زهرا

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 17ام اردیبهشت, 1392

 

 

«کسی که از مسلمانان از دست و زبان وی در امان نباشند مسلمان نیست .

 

گریه های زهرا عوامل متعددی داشت این بود که می دید ملت جوان اسلام از مسیر حقیقی و طریق مستقیم دیانت منحرف شده در راهی افتاده که پراکندگی و بدبختی از نتایج حتمی آن است . بعد از رحلت رسول خدا غم و اندوه جهان بر دل فاطمه نشست در همان اوضاع بد روحی خبر جانشینی پیامبر به گوش حضرت علی و فاطمه ( سلام الله علیها ) رسید . فاطمه ( سلام الله علیها ) برای بار دوم در هم کوفته شد و گریه کنان می فرمودند :

 

1- مگر در اجتماع غدیرخم جانشین را انتخاب نکردند .

 

2- مگر مقام و فداکاری های شوهرم را می توان انکار کرد ؟

 

3- مگر علوم گرانبهای نبوت را پدرم به او نسپرده است ؟

 

خدایا عاقبت اسلام چه می شود .

 

حضرت فاطمه مادر امت بود و نگران امت بود گریه هایش برای امت اسلامی بود .

 

حضرت فاطمه بعد از پدر آنقدر گریست که همسایگان از گریه اش به ستوه آمده و گفتند یا شب گریه کن یا روز گریه کن چرا گریه تو آسایش را از ما سلب کرده است ، چرا اینقدر گریه می کردند که باعث اذیت همسایه ها می شدند ؟ حضرت که الگوی صبر بودند چرا اینگونه بی تابی می کردند ؟ مگر فاطمه دخت پیغمبر نبودند ؟

 

مگر فاطمه قصد آزار و اذیت به دیگران داشت ؟             

( بانوی نمونه اسلام ، ابراهیم امینی )   

 

نه حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) با گریه هایشان می خواست بفهماند که ای اهل مدینه باید بر حال شما گریست که چنین بی وفایی کردی ؟ باید بر مظلومیت حضرت علی ( علیه السلام ) گریست که تنها مانده ؟

 

چرا حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) وصیت نمودند که شبانه دفنش کنند ؟

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 9ام اردیبهشت, 1392

 

 

از مرجع فقید جهان تشیع آیت الله العظمی بهجت ( قدس سره ) نقل شده است : اینکه حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) بعد از آن همه مظلومیت ، در حال احتضار وصیت نمودند که شبانه دفن گردد ، بحار الانوار /49/192، این وصیت حضرت زهرا  کار عجیبی بود که نظیر کار پیغمبران ( علیهم السلام ) است . زیرا کار کسی که نزاع کند و مغلوب شود و کشته و شهیده گردد و علیه او قضاوت شود و آن همه بلاها را ببیند و با این حال راهی را پیدا کند که خود را اصل غالب جلوه دهد و غالب بودن خود را به دیگران نشان دهد به کار پیغمبران و اعجاز شباهت دارد . این کار در واقع نوعی مخالفت با حکومت وقت است . اگر دستگاه حکومت و خلافت به فکرشان می رسید که حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) می خواهد چنین کاری را بکند ، به منزل آن حضرت وارد می شدند و از انجام آن جلوگیری می کردند . آنها بعد از دفن نیز راهی جز نبش قبر آن حضرت نبود که حضرت امیر با عمل به وصایای حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) از این کار جلوگیری نمود . ( منبع : در محضر آیت الله بهجت ( ره ) ، ج 1 ، ص 131 )

 

در کوچه های آسمان

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 27ام فروردین, 1392

 آفتاب با گرزهای داغ و سوزانش سینه بیابان را مورد هدف قرار داده و بی رحمانه تازیانه می زند . لحظه ای بعد ، باد زوزه کنان دسته ای خش و خاشاک را به این سو و آن سو پراکنده می کند .آنگاه ریگ های بادیه به رقص در می آیند و به بالا و پایین می پرند مرد بادیه نشین شتر را در گوشه ای رها نموده ، خود نیز گوشه ای می نشیند و چشم در چشم آسمان می اندازد . و به دوردستها می نگرد . دفتر تاریخ را ورق می زند ، به یاد می اورد روز حادثه را ، روز آزمایش و تعیین سرنوشت را ، روز فصل و جدا شدن خوبها از بدها ، صدای جرس شتران کاروان سکوت بیابان را می شکند . گریه ی کودکان ، شیون زنها و آه و ناله های پیران ، سراسر بیابان را لبریز می کند . وه ! که چه نخل ها با آن همه بزرگی و عظمت در برابر ستارگان دین سر فرود می آورند . و احساس حقارت می کنند . کودکان ستمدیده بسان شکوفه های زخم خورده ای هستند که دیگر نه پاهای کوچکشان یارای راه رفتن دارد و نه چشمهای آنان توانایی اشک ریختن  . انگار همه چیز دست بدست هم داده اند تا همه ستارگان زمینی را بیازارند و به کوچک و بزرگ ذره ای ترحم نکنند .

شب فرا می رسد ، در کوچه های آسمان چه آشوب و غوغایی برپاست . فرشتگان نور ، دیگر طاقت دیدن گستاخی شمشیرهای دشمن را ندارند ، طوفانی از ظلم و ستم در سرزمین اندوه بپا شده ، وه که چه زیباست یتیم نوازی ها و بخشندگی های جگر گوشه ی پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) در این میان و عجیب تر اینکه ، چشم زمین این نور دیده رسول را می بیند ، و لحظه ای دل سختش نرم می شود ، در مقابل قلب دشمن سخت تر ، اشک های حسرت خورده جاری گشته و بالهای خسته اما نیرومند پروانه ها در دشت شقایق ، امید رها شدن هر چه زودتر از چنگان خفاشهای خون آشام در آنها زنده نموده است . آنگاه اشکها در گوشه ای جمع می شوند تا خود را در محضر نور آزاد و رها سازند ، به امید روزی که آتش ظلم و شرارت را خاموش کنند .

در سکوت شب اگر باز صدای زمزمه نخلستان می پیچد ، گویا از قصه ای حکایت می کند . قصه ی رهایی از پیله تا پروانه ، حکایت رودی که مسیرش را گم کرده و هر چه قدر پیش می رود به جایی نمی رسد ، حکایت غنچه پرپر شده که بر روی دستهای پر فروغ شمع ایثار جای گرفته و مورد اصابت نیزه های زهرآلوده گرگهای خونخوار قرار می گیرد . قصه جدا شدن دستهای خالی اما پر مهر پرچمدار سرزمین تشنه ولی سیراب از صداقت و فداکاری . حکایت پایمال کردن گلهای شقایق در زیر سم اسبان دشمن و نیز سخنرانی های کوبنده و سرشار از رنگ حق و حقیقت بانوی شجاع و ایثار گر که قلب دشمن را می لرزاند .

ذره ذره ، شنهای سرزمین شقایق شاهد اینهمه بی عدالتی ها ، ستمگریها و چپاول و خونریزیها بودند . و با ورود روباه افق در این بهشت زمینی مرز ثواب و گناه روش می شود .

دسته ای پروانه های معصوم از پیله های پست دنیا رها گشته و بسوی نور به پرواز در می آیند . آنگاه رود زمانی مسیرش را می یابد که دیگر دیر شده ف او طاقت گریه خونین آسمان را ندارد . و همواره در برابر شکوفه های زخم خورده و بهار میوه رسول ( صلی الله علیه و آله وسلم ) شرمگین است .

کاروان عشق چه خاضعانه و با افتخار حرکت کردند ، بیابان وسیع با هر آنچه که درونش بوده و هست چه ضجه و فریاد می کشد . دیگر خواب به چشمان قاصدک نمی آید او همچنان در ایستگاه امید به انتظار نشسته است ، به امید روزی که آن عادل عدالت گستر ، از مشرق زمین طلوع کند و انتقام همه خونهای ریخته شده پاک و مقدس در ولایت عشق را از دشمن بگیرد تا نور پرفروغ عشق ابدی را در پهنه وسیع زمین بگستراند .

نعیمه صنیعی - طلبه پایه دوم

 

فرازی از ترجمه نامه 31 نهج البلاغه ( در زمینه اخلاقی ، تربیتی به امام حسن ( علیه السلام ) )

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 24ام دی, 1391

 

 

در آغاز کلامم فاش گویم                                           که رنگم ، لیکن از نقاش گویم

 

منم آن بنده بدکار و عاصی                                        که گشتم هر دمی گرد معاصی

 

ولی با این همه جرم و قصورم                                   خدا داند که دلتنگ حضورم

 

توکل بر خدای خویش دارم                                        و اذعان بر گناه خویش دارم

 

اگر چه روسیاه و پرگناهم                                          زمولای قلم رخصت بخواهم

 

قلم می گیرم و خط می نویسم                                  زگفتار محبت می نویسم

 

که روزی ساقی کوثر چنین گفت                                 دلش خون بود و با ابنش چنین گفت

 

حسین جان ! نور چشمان محمد                                تمام خلق نیکویت ز احمد

 

منم آن بنده فانی و زاهد                                            که در عین صدارت بود عابد

 

تو ای فرزند نیکوی گل یاس                                        حدیث دل شنو ، خیرت در اینجاست

 

سفارش می کنم ترس از خدا کن                                و دل را خالی از غیر خدا کن

 

اگر تو رشته انسش بگیری                                        به کوره هم روی ، آتش نگیری

 

دلت را با نصیحت زنده گردان                                       و رو از لطف یزدانت مگردان

 

همیشه یاد مرگ و آخرت باش                                     چو در فردا شدی ، فکر شبت باش

 

که یاد مرگ آرام و قرار است                                         کمین گاهی که نه ! راه فرار است

 

هوای نفس خود را خوار گردان                                     و شیطان وجودت زار گردان

 

گذشته را ببین و تجربت کن                                        تأمل در سرای آخرت کن

 

ببین دنیا فقط دار عبور است                                      خدا می بیند و خیلی صبور است

 

ببین هر کس که آمد عاقبت رفت                                 چه فرعون و چه موسی ، عاقبت رفت

 

تو هم روزی شوی هم خانه مرگ                                سرایت می شود کاشانه مرگ

 

پس این دنیای فانی را رها کن                                     تمام عمر خود ، نذر خدا کن

راحله احمدی - طلبه فارغ التحصیل

 

هر زندگی

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 5ام دی, 1391

 

هر زندگی بدون در نظر گرفتن طولانی بودن یا پیچیدگی آن از لحظه ای واحد تشکیل شده است .

 

لحظه ای که در آن انسان یک بار و برای همیشه می فهمد کیست !

 

انسان هر چه بیشتر خود را بشناسد و درک بهتری از ویژگی های خود داشته باشد ، اهمتمام رشد استقلال و اعتماد به نفس را در خود افزایش داده ، و همچنین زمینه را برای پذیرش بهتر دیگران تقویت کرده است .

 

ما که هستیم ؟

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 5ام دی, 1391

شبیه چه هستیم ؟ دیگران درباره ما چگونه می اندیشند ؟ اینها نمونه سؤالاتی است که به خود ما اشاره می کنند . خود ما جنبه های مختلفی دارد که بهتر است به کشف آنها اقدام کنیم : بدن یا جسم ما ، احساسات ما ، افکار ما ، اعتقادهای ما ، ادراک ما از خودمان ، عملکردهای ما و … پس انواع خود 1- خود فیزیکی 2- خود واقعی 3- خود آرمانی 4- خود اجتماعی 5- خود معنوی

حرفها

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 18ام آذر, 1391

بعضی حر ف ها را نمی شود قیمت گذاشت .
بعضی حرف ها حرف اضافه است .
بعضی حرف ها با سکوت ادا می شود .
بعضی حرف ها را باید از نامحرم پوشاند .
بعضی حرف ها به گوینده اش آبرو می دهد .
بعضی حرف ها را باید یک بار گفت .
بعضی حرف ها را باید تکرار کرد .
بعضی حرف ها را باید بایگانی کرد .

جدیت و تلاش در جوانی

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 19ام دی, 1390

جوانی بهار زندگی است ؛ بهاری که بسیاری آن را به غفلت و خوش گذرانی پشت سر می گذارند ؛ اما افراد موفق کسانی هستند که این فرصت جوانی را مغتنم شمرده و با جدیت ، تلاش ، پشتکار و همتی مضاعف به کار و تحصیل و پژوهش می پردازند . این راهی است که پیش روی ما گسترده شده ، تا به انتخاب خود ، چگونگی عبور از آن را مشخص کنیم … .

« در دوران جوانی ( هجده سالگی ) زمانی که خدمت پدر بزرگوار رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله سید جواد خامنه ای می رسیدم ، از من موقعیت درسی ام را سوال می نمود و سپس مکرر تأکید می کرد : « آقا سید حسین ، خوب درست را بخوان » و مثال می زد و می فرمود : « ببین ! آقا سید علی به زودی به مقام اجتهاد می رسد » . از چیزهایی که به یاد دارم این است که مرحوم آقا سید هاشم میردامادی پدربزرگ مادری رهبر معظم انقلاب و مرحوم پدر رهبر معظم انقلاب ، عنایت خاصی به آقا داشتند و بارها شنیدم که می فرمودند : علی آقا آینده خوبی دارد ، چرا که خیلی کنجکاو و پی گیر درس است ، به استاد زیاد اشکال می کند و به مباحثه کردن علاقه دارد . تکیه کلام پدر رهبر معظم انقلاب این بود که ( به زبان ترکی ) می فرمود : علی پسرم ! علی پسرم » .

خاطره ای از سید حسین میردامادی ، دایی مقام معظم رهبری ؛ تداوم آفتاب ، جمعی از نویسندگان

ظهر عاشورا ....

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 7ام دی, 1390

آفتاب هم آن روز نمی خواست سر برآورد ؛ می دانست اگر طلوع کند سر مولایش بر سر نی خواهد رفت اما به ناچار سر برآورد و ظهر عاشورا شد . وجود مقدس امام وضو به خاک ساختند و عزم نماز کردند ؛ چرا که مهریه ی مادرش زهرا ( س ) را به رویش بسته بودند و از طفلانش دریغ کرده بودند . و ارباب زمزمه ی دلنشین پرستش بود که در هنگامه ی وصال از زبانش جاری بود و روح عطشناکش را از شهد شهود سیراب می ساخت ؛ دیگر لب تشنگی را حس نمی کرد . آخر ارباب معراجش را در رکوع و سجود و قیام و قعود می دید مگر نه اینکه سبب قیامش نماز بود و امر بر معروف و نهی از منکر ! این اسوه ی پاکی و پرستش همواره بر این عبادت شگرف عشق می ورزید و  در راه احیای آن به استقبال هر گزندی می رفت . و حال ! نماز در ظهر روزی که شور و شوقش به شهادت بود و به عشق پر کشیدن به سوی معبود پر پروازش را گشوده بود .

امام ؛ در فوران تیر ایستاد ؛ تشنه اما سیراب ، گریان اما خندان ، خاکی اما افلاکی …

اصحاب باوفایش که با دوست پیمان پاکی بسته اند برای پاسداری از مولا سینه ی خود را سپر کرده و فوج تیغ و سنان را به جان می خریدند و تن از صدمه ی ضربات تیر چاک چاک کرده بودند اما لرزه ای بر اندامشان نمی آمد ؛ اینان هم آنانند که بهشت را هم بی حسین ( ع ) نمی خواهند .

الله اکبر !!! تیرها به سمت و سوی امام روانه بود اما او چنان غرق در جمال و جلال یار بود که هرگز هراسی بخود راه نداد ؛ چرخش زبانش تنها « الهی مَن لی غیرک » است ، چشم هایش جز خدا را نمی دید چرا که او پاره تن علی ( ع ) است که تیر در نماز از پایش برون کشیدند و جگر گوشه ی زهراست که مدینه از نمازش درخشنده بود ، تیرها از چهار سو می آمدند امام امام همچنان غرق در عبادت ! یلان سپاه دشمن ، متعجب از این همه شکوه و جلوه اما چه سود می دیدند و نمی دیدند می شنیدند و نمی شنیدند آخر قلب سیاه را چه به فرزند مصطفی ( ص ) ؟ .

آقا ! جبهه ی پر ز نورش را بر خاک گرم کربلا نهاد ، طعم نور را چشید دیگر تشنه نبود ، سر تا پایش درخشان گشت و صحرای کربلا غرق در روشنایی !

اربابم چونان ساز بی صدای پر آهنگ که عطر یار و جلوه ی نگار را می شناسد ، اشک در چشمانش حلقه می زند ، دل را پاک باخته ، هم شور شهادت دارد و هم درد فراق یار و هم در آرزوی دیدار مجدد پدربزرگش محمد مصطفی ( ص ) ، در نهایت دست از جان شسته و فریاد بر می آورد :

« الهی رضیتُ بِرِضاک و تسلیماً لِأمرک ؛ خدایا راضی ام به رضایت ، تسلیم امر تو هستم »

خدایا ً تو خود می دانی که قیامم از برای توست و شهادت و خونم تقدیم توست پس این هدیه ی ناچیز را از من قبول بفرما و مرا به دیدار جدم محمد مصطفی رهنمون شو و تاوان خونم را تا قیامت بر این بی درد مردم نگاه دار و از همه ی جهانیان برایم لبیک بخواه .

« لبیک یا حسین ( ع ) »

زینب حسین پور طلبه پایه 4

مثل ...

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 4ام دی, 1390

مثل یک غروب  تنها میشینه پشت ابرا

مثل یک ماهی تنها که میشینه لب دریا

مثل یک تنگ بلورم مثل یک ماهی کورم

مثل یک ابر صبورم مثل یک آینه غرورم

مثل یک خورشید زیبا که می ره پشت کوهها

من مثل ستاره تو باغ گلها

تویی که مهربونی با همه هم زبونی

مثل یک موج خروشان مثل یک قطره باران

تو بیا که با نگاهت خاطرم یه بار دیگه

پرشه از عطر گل یاس پرسه  از دونه الماس

زینب حسین پور ، طلبه پایه 4

محرم و عاشورا

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 29ام آذر, 1390

* محرم ماهي است كه عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قيام كرده ، و به اثبات رسانده است كه در طول تاريخ ، هميشه حق بر باطل پيروز شده است.


* محرم ماهي است كه به وسيله سيد مجاهدان و مظلومان اسلام زنده شده ،  و از توطئه عناصر فاسد و رژيم بني اميه،  كه اسلام را تا  لب پرتگاه برده بودند ، رهايي بخشيد.


* اين خون سيد الشهدا است كه خونهاي همه ملت هاي اسلامي را به جوش مي آورد .

* ماه محرم براي مذهب تشيّع ماهي است كه پيروزي، در متن فداكاري و خون به دست آمده است.


* محرم ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياي خداست، كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگي و كوبندگي به بشر داد، وراه فناي ظالم و شكستن ستمكار را به فدايي دادن و فدايي شدن  دانست. واين خود سرلوحۀ تعليمات اسلام است براي ملتها تا آخر دهر.


* با حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداكاري آغاز شد.ماهي كه خون بر شمشير پيروز شد.ماهي كه قدرت حق، باطل را تا ابد محكوم ‍«و داغ باطله » بر جبهه ستمكاران و حكومتهاي شيطاني زد. ماهي كه به نسل ها در طول تاريخ ، راه پيروزي بر سر نيزه را آموخت.ماهي كه شكست ابر قدرتها را در مقابل كلمه حق، به ثبت رساند.ماهي كه امام مسلمين ، راه مبارزه با ستمكاران تاريخ را به ما آموخت.


* سيد الشهدا را كشتند، اسلام ترقي اش بيشتر شد.


* سيدالشهدا _سلام الله عليه_ با همه اصحاب و عشيره اش قتل عام شدند،لكن مكتبشان را جلو بردند.


* شهادت حضرت سيدالشهدا مكتب را زنده كرد .


* زنده نگه داشتن عاشورا ، يك مسأله بسيار مهم سياسي _ عبادي است.


* انقلاب اسلامي ايران ، پرتويي از عاشورا و انقلاب عظيم الهي آن است.


* كربلا كاخ ستمگري را با خون در هم كوبيد ، و كربلاي ما كاخ سلطنت شيطاني را فرو ريخت.


* كربلا را زنده نگه داريد و نام مبارك حضرت سيد الشهدا را زنده نگه داريد ، كه با زنده  بودن او اسلام زنده  نگه داشته مي شود.


* مسأله كربلا ، كه خودش در رأس مسائل سياسي هست ، بايد زنده بماند.


* ملت بزرگ ما بايد خاطره عاشورا را، با موازين اسلامي ، هر چه شكوهمندتر حفظ نمايد.


* اين محرم را زند ه نگه داريد؛ ما هر چه داريم از اين محرم است.


* محرم و صفر است كه اسلام را زنده نگه داشته است.


* تمام اين وحدت كلمه اي كه مبدأ پيروزي ما شد ، براي خاطر اين مجالس عزا و اين مجالس سوگواري و اين  مجالس تبليغ و ترويج اسلام شد.


* مجالس بزرگداشت سيد مظلومان و سرور آزادگان ، كه مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل،و عدل بر ظلم، وامانت بر خيانت، و حكومت اسلامي بر حكومت طاغوت است ، هر چه با شكوه تر و فشرده تر بر پا شود ، و بيرق هاي خونين عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم و ظالم ، هر چه بيشتر افراشته شود.

* ماه محرم ماهي است كه مردم آماده اند براي شنيدن مطالب حق.


* گريه كردن بر عزاي امام حسين ، زنده نگه داشتن نهضت ، و زنده نگه داشتن همين معنا كه يك جمعيت كمي در مقابل يك امپراطوري بزرگ ايستاد ، دستور است.


* بايد سينه زدن هم محتوا داشته باشد.


* عاشورا روز عزاي عمومي ملت مظلوم است ، روز حماسه و تولد جديد اسلام و مسلمانان است

احادیث امام حسین (ع)

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 6ام آذر, 1390

 





از نشانه‌هاي عالم، نقد سخن و انديشه خود و آگاهي از نظرات مختلف است

منبع :  http://www.kanoonparvaresh.com       

 





از ستم كردن بر آن كسي كه جز خدا كسي را ندارد، دوري كنيد.

منبع :  http://www.kanoonparvaresh.com       

 





نياز مردم به شما به خاطر نعمت‌هايي است كه خدا به شما داده است. پس از آنها نگران و روگردان نباشيد.

منبع :  http://www.kanoonparvaresh.com

 















گفتگوي علمي، نطفه ازدياد فهم است.

منبع :  http://www.kanoonparvaresh.com       







تجربة بسيار آموختن، مايه افزايش عقل است.

منبع :  http://www.kanoonparvaresh.com       


صفحات: 1· 2

احادیث امام حسین (ع)

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 6ام آذر, 1390

 





از نشانه‌هاي عالم، نقد سخن و انديشه خود و آگاهي از نظرات مختلف است

منبع :  http://www.kanoonparvaresh.com       

 





از ستم كردن بر آن كسي كه جز خدا كسي را ندارد، دوري كنيد.

منبع :  http://www.kanoonparvaresh.com       

 





نياز مردم به شما به خاطر نعمت‌هايي است كه خدا به شما داده است. پس از آنها نگران و روگردان نباشيد.

منبع :  http://www.kanoonparvaresh.com

 















گفتگوي علمي، نطفه ازدياد فهم است.

منبع :  http://www.kanoonparvaresh.com       







تجربة بسيار آموختن، مايه افزايش عقل است.

منبع :  http://www.kanoonparvaresh.com       


صفحات: 1· 2

زیارت امام حسین ع( صادره از ناحیه مقدس امام زمان)عج معروف به زیارت ناحیه مقدسه

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 6ام آذر, 1390

زیارت امام حسین ع( صادره از ناحیه مقدس امام زمان)عج معروف به زیارت ناحیه مقدسه أَلسَّلامُ عَلى ادَمَ صِفْوَةِ اللهِ مِنْ خَلیقَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى شَیْث وَلِىِّ اللهِ وَ خِیَرَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِدْریسَ الْقــآئِمِ للهِِ بِحُـجَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى نُوح الْمُجابِ فی دَعْوَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى هُود الْمَمْدُودِ مِنَ اللهِ بِمَعُونَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى صالِـح الَّذی تَـوَّجَهُ اللهُ بِکَرامَتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِبْراهیمَ الَّذی حَباهُ اللهُ بِخُلَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِسْمعیلَ الَّذی فَداهُ اللهُ بِذِبْــح عَظیم مِنْ جَنَّتِهِ ، أَلسَّلامُ عَلى إِسْحقَ الَّذی جَعَلَ اللهُ النُّبُوَّةَ فی ذُرِّیَّتِهِ ،

ادامه »

روز شمار رویدادهای دهه اول محرم

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 6ام آذر, 1390

روز دوم
1. امام حسین علیه‏السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجری به كربلا وارد شد.1 عالم بزرگوار “سید بن طاووس” نقل كرده است كه: امام علیه‏السلام چون به كربلا رسید، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ همینكه نام كربلا را شنید فرمود: این مكان جای فرود آمدن ما و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست. این خبر را جدم رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله به من داده است.2

ادامه »

صفحات: 1· 2

روز شمار عید غدیر

نوشته شده توسطالزهرا فریدن 21ام آبان, 1390

 

 23روز تا عید غدیر خم

25 ذیقعده سال دهم هجری قمری .

روز 25 ذیقعده سال دهم هجری قمری، سال 632 میلادی، مصادف با 4 / اسفند سال دهم هجری شمسی. پیامبر خدا صلی الله علیه و اله برای سفر حج، اعلان رسمی نمودند. و اعلام شده که این سفر، آخرین حج رسول گرامی اسلام می باشد و به دستور آن حضرت، منادیانی به اطراف مدینه رفته اند تا همگان بدانند و  پیامبر رحمت را همراهی کنند.

ادامه »